صبح بابوسه پدرازخواب بیدارشددخترک ازاینکه بابا موهایش راشانه کندوگل سربزندچه ذوقی داردصورت بابا رومی بوسد ونازمی آیدبرای بابا ازهمان نازهایی که بابا برایش غش وضعف می رود.

وقتی بابا رانندگی می کند ،ازصندلی پشت سرک می کشدتاچشم های بابا درآینه ببیندوبعدلبخندش رابالبخندی جواب بدهدوبعدبابا اخم کندودعوایش کندکه بشین سرجایت وکمربندت راببند آرمیتای بابا همه چیز خوب بود مثل همیشه ،مثل همه روزهای با  بابا بودن تایک موتورسوارسیاه پوش آمدکنارماشین شان دلش آشوب شدترسیدکابوس بودتاریک بودصدای گلوله وخون وپدری که پیش چشم دخترش به خون غلطید .

حالاجلوخانه شان حجله گذاشته اند وعکس بابا که می خندد .بارنگ سرخ نوشته اند دانشمندشهید،داریوش رضایی نزاد

حالا این روزها خجالت می کشم درچشمان آرمیتا نگاه کنم بگویم گناه پدرت چه بود؟گناه پدرش نه گناه همه ی ما تقاص هرکس که بخواهدمستقل باشدودستش را زانوی خودش بگیردویاعلی بگوید و بلند شود تقاص هرکسی است که بخواهدگاوشیرده برای آمریکایی ها واسراییلی ها نباشد درمنطقه آمریکایی ها محمدرضا شاه رادوست داشتند چون مثل بن سلمان سعودی بود با های پرازشیرچرب ومفت شاید سعودی ها گاهی لگدی هم بزنندولی پهلوی ها لگدکه هیچ ،سواری هم می دادند.

وقتی مصدق وآیت الله کاشانی می خواستند نفت راملی کنند رزم آرا وزیربله قربان گوی شاه درمجلس نطق کردکه ما ایرانی ها حتی نمی توانیم یک آفتابه مسی درست کنیم ،چه که بتوانیم صنعت نفت مان رااداره کنیم .

حالا ولی وضعیت فرق می کند آمریکایی ها فهمیدند ایرانی ها اگربخواهندازسلول بنیادی تاموشک ماهواره بررا به دست می آورند ازذرات رینو تاعظمت یک زیردریایی .

بایدبه آرمیتا بگویم وقتی دشمن فهمیدسرعت رشدعلمی ایرانی ها درجهان اول است ،تحریم ها راجدی کردوقتی که دیدباتحریم نمی تواند جلوپیشرفت هسته ای رابگیرد ،ترورکرد

بایدبگویم به پدرت افتخارکن که یک ملت به پدرت افتخارمی کند.عملیات فرهنگی انقلاب

ادامه دارد.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها